۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

از دیرباز

قدیمی بود،خیلی قدیمی. این ترس به سالهای خیلی دور بر می گشت. یادش می اومد اولین بار خیلی بچه بود که بالا رفتن رو تجربه کرده بود. انقدر ترسیده بود که قلبش داشت از سینه کوچکش بیرون می زد. همیشه دلش می خواست دوباره اونجا باشه. اون بالا. درست رو قله. از دور که نگاهش می کرد، سراسر جلوه عظمت هستی بود. نزدیک اون که می شد، انگار قلبش هنوز یادش مونده که تو این لحظه چطور باید ضرب آهنگ تپیدن رو عوض کنه. با این حال ترس نمی تونست جلوی بالا رفتن رو بگیره. هیچ چیز بجز تکرار اون تجربه نمی تونست تو اون لحظه اونو آروم کنه. آروم آروم شروع به بالا رفتن می کرد. همیشه تو این لحظه رطوبتی صورتش رو نوازش می کرد. غرق در لذت، دامنه رو به چشم به هم زدنی طی می کرد و به قله می رسید. همه سعی می کردن اونو به موندن رو قله تشویق کنن، ولی ترس چنان وجودش رو می گرفت که تنها راه، برگشت به دامنه بود.به چشم بهم زدنی خودشو به اونجا می رسوند. اما غربتی که از قله با خودش آورده بود دیگه نمی ذاشت اونجا هم احساس لذت کنه. باید اونجا رو ترک می کرد. مکانی رو هم که خیلی دوست داشت باعث وحشتش می شد. با خودش می گفت: کاش قبل از موعد تجربه اش نمی کردم. کاش می تونستم دوباره... تصمیمش رو گرفته بود. دیگه نمی خواست اون ترس لعنتی که تماما براش سر افکندگی می آورد رو تجربه کنه. برای آخرین بار برگشت و با حسرت سرتا پایش رو نگاه کرد. انگار زیر لب زمزمه می کرد: دوست داشتن، دوست داشتنی، دوستت داشتم، دوستت دارم... باد می وزید.

۳ نظر:

chista گفت...

فكر مي كنم اولين درگيري‌هاي عشق يا اولين تجربه‌هاي دركِ لذتِ شهوت، ردپاهايي آن‌چنان عميق در انسان به جا مي گذارد كه گاه خيلي از روابط انسان را متاثر مي كند.
كنكاش هاي روانكاوانه ات بسيار موشكافانه و دقيق است و با ادبيات خاص خودت هماهنگي زيبايي پيدا مي‌كند.

یوگی بدون گورو گفت...

چیستای عزیز. من به عادت همیشگه ام درد را در جای دیگری جستجو می کنم. تاثیر تربیت غلط در جای جای رفتار امروزه انسان مشهود است. ریز بینی شما که ناشی از هوش سرشار شماست ، ستودنی است.

Ba in hame گفت...

باز هم باد مي‌وزد اين بار نه در كوچه و نه در گندمزار، در بالاپوشي كه پنهان كرده قسمت‌هايي از درون‌مان را .
مطرح كردن آن چه كه هست به درستي مي‌تواند التيامي باشد بر آنچه عذابمان مي‌دهد فقط نمي‌دانم چرا نگران‌ام اين تجربه ها شخصي نباشد، و چون شخصي نيست پشتوانه‌اي نباشد براي بازداري آن‌چه تربيت غلط‌اش ناميده‌اي . تبريك براي پشت‌كار ات.