۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

تاریخ تحولات اجتماعی 3

پروتستانیسم و نظرات ارتجاعی ژان کالون

تحول و رفرم کلیسایی تنها در آلمان گسترش نداشت بلکه در انگلستان، سوئد، دانمارک، نروژ، هلند و سوئیس نیز رسوخ یافت. بنیانگذار این نوع پروتستانیسم کالوَن بود.او ضمن مواعظ و اندرزهای خود می گفت که ماموریت مردمان از پیش به وسیله خداوند مقدر شده است. ثروت بورژوا ها را خداوند به آنها سپرده و بهره کشی از کارگران مزدور در نزد کالون و پیروانش امری خداپسندانه بود. از نظر اقتصادی کالون حافظ و حامی منافع ظبقه بورژوازی بود و کسانی را مانند او نمی اندیشیدند، از کلیسای خود طرد می کرد، به زندان می انداخت و ملحدان را به اعدام و تبعید کیفر می داد. در این میان شرح سوزانده شدن میشل سروه بدست کالون که در کتابی نوشته اشتفان تسوایک گرد آمده است .او در کتاب با توصیف سوختن موجود شریفی چون سروه در خرمن آتش، روح خشنی که این تعصب و جمود را به بار آورده است به باد مذمت می گیرد. اشتفان تسوایک با طرح و تشریح اعمال خشونت بار کالون، که با آیین جامد خود، آزاد اندیشان را به زندان می اندازدو شکنجه می دهد، به سوی همه دیکتاتورها، روحانیون قشری، به ویژه دیکتاتوری چون هیتلر نشانه می رودکه کشور خود را به سرزمین مردمی مطیع و بی اراده مبدل کرد، سپس این کشور را به جنگی سوق داد که تمامی کشورها را در آتش خود سوزاند. همچنین در این کتاب از قیام کاستلیون در برابر کالون سخن رفته است. از قول مونتنی گفته می شود : آنکه در جریان مبارزه با سرسختی و شجاعت بر زمین می افتدو با وجود خطر مرگ، ذره ای از اطمینانش را از کف نمی دهد و به هنگام جان دادن، هنوز با نظری راسخ و تحقیر بار به دشمن می نگرد، کشته شده است ولی مغلوب نگشته است؛ دلیرترین انسان ها گاهی تیره تخت ترین آنها هستند، از این رو شکست های ظفرنمونی هستند که به پیروزی های بزرگ پهلو می زنند. کالون در سایه سازمانی خارق العاده ،توفیق یافته بود که سراپای کشورش را به صورت ماشینی فرمانبردار درآورد و هرگونه آزادی فکرو استقلال را -تنها به سود عقیده خود- از میان ببرد. هیچ چیز از حیطه اختیار او خارج نبود. شورا، انجمن کشیشان، دانشگاه، دادگاه ها، نظام مالی، مدرسه ها، زندانها، همه چیز و همه کس در قید نظارت او واز لحاظ معنوی و روحی وابسته او بودند.مذهب کالون قانون بود و هر گونه اعتراضی برابر بود با زندان، تبعید و خرمن آتش. در این میان کاستلیون، ایده آلیستی که که به نام آزادی فکر در مقام افشای جور و استبداد وی برآمده بود، دانشمندی بود که از راه ترجمه و تدریس، به سختی امرار معاش می کرد. این فرانسوی ، یکه و تنها بدون داشتن هیچ پشتیبانی در مقابل کالون با شهامت ایستاد و سروه را که به فرمان او سوزانده شده بود بی گناه خواند و اظهارداشت : انسان سوزی دفاع از آئین و عقیده خوانده نمی شود، بلکه این کار قتل نفس است. وی سالها پیش از لاک، ولتر و هیوم از حق آزادی فکر دفاع کرد.

[ نهایتا این موضوع شایان ذکر است که نظام هایی این چنین توسط یک نفر تئوریزه می شود، سرانجامی جز یک دیکتاتوری جزمی نخواهد داشت و اینکه تمامی نهضت ها از این مدل ها نشات می گیرند . پروتستانیسم لوتر با انگیزه نجات انسان ها از دست حکومت مطلقه پاپ ها و قیام سروه و کاستلیون علیه رفرم کالون، نشان از این دارد که نظام ظلم و جور، به نحوی با انگیزش های انسانی روبرو خواهد شد. بهمین دلیل شکل گیری نظام های استبدادی را از دیدگاه فلسفه و ماهیت تاریخی آنها با بهره گیری از آموزه های پوپر به بحث می نشینیم؛ تا هم شکل جدیدی از آنچه تا به امروز در خاطرم بعنوان تاریخ فلسفه نقش بسته را پالایشی کنیم و از دید انسانی که هم از طرف راست ها ( نظام سرمایه داری ) و هم از طرف چپ ها ( مارکسیست ها و سوسیال دموکراتها ) متهم به آنارشیست بودن است، به فلسفه نگاهی بیاندازیم.]

هیچ نظری موجود نیست: