۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

کارگاه داستان / قسمت دوم :

داستان کوتاه:
داستان کوتاه به شکل و الگوی امروزی، در قرن نوزدهم ظهور کرد. برنارد ماتیوز “B. Mathews” نویسنده کتاب "فلسفه داستان کوتاه" در سال 1885 اولین بار اصطلاح داستان کوتاه Short Story را در زبان انگلیسی پیشنهاد کرد و داستان کوتاه را از داستانی که کوتاه باشد متمایز خواند.
ادگار آلن پو و نیکلای گوگول را به عنوان پدران داستان کوتاه میشناسند. تولستوی، ایوان تورگینف، کی دوموپاسان، انتوان چخوف، او هنری، زوزف کنراد، ماکسیم گورکی، شرود اندرسون، جیمز لوئیس، دی اچ لورنس، کاترین منسفیلد، همینگوی، فالکنر، سالینجر، به پیشرفت داستان کوتاه و تحول و گوناگونی آن خدمات شایانی کرده اند. تاریخچه ی داستان نویسی از آنها، به عنوان نویسندگان نوآور و نوجو و نابغه نام میبرد و به عظمت آنها معترف است.
ادگار آلن پو(1849-1809) :
داستان های پلیسی و جنایی خلق کرد. داستان های کوتاه او، در حقیقت نوعی از قصه های کهن و فنی گسترش یافته بود، در زمینه های وحشت و انتقام و حوادث هولناک. همه انها از نظر فنی قوی و هنرمندانه اند و به طور کلی فاقد ارتباط و پیوستگی با زندگی واقعی.
نیکلای گوگول (1852-1809):
اولین نویسنده ایست که داستان کوتاهی درباره مردمان محروم و گمنام جامعه نوشت. داستان کوتاه واقع گرای امروز بسیار مدیون گوگول است.
آنتوان چخوف (1904-1860):
وی در روسیه مکتب بزرگی از داستان کوتاه نویسی را بنیان گذاشت. داستان های او بر اساس تجربه و عینیت بناشده و برش کوتاهی است از زندگی، با کمترین پیچیدگی در پی رنگ. نقش حادثه در داستان های چخوف به حداقل میرسد. چخوف بیشتر موقعیت های زندگی را از دیدگاه خاص مورد بررسی قرار میدهد. برخلاف آلن پو، موقعیت ها را خود می آفریندو این موقعیت ها و شخصیت هایی که در آنها قرار میگیرند، طبیعی و واقعی به نظر میرسند. چخوف داستان های کوتاه را از تنگناهای آن به عرصه آزادانه تری میکشد، به عرصه سودا و خیال و دلپذیری و ظرافت.

او. هنری(ویلیام سیدنی پورتر 1910-1862):
داستان های لطیفه ئار گی دوموپاسان را توسعه و تکامل داد و به آنها جنبه مفرح و طنزآمیزی بخشید. داستان های لطیفه وار و کوتاه او که پایان آنها همیشه بر خلاف انتظار است، معنای عمیقی ندارد، اما از نظر خوش ساختی و گیرندگی، شاهکار داستان نویسی به شمار میرود.
ارنست همینگوی (1961-1899):
در اغلب داستان های او، واقعه و حادثه به کناری گذاشته میشود یا نقش آنها به حداقل ممکن میرسد. همینگوی بیشتر به دنبال تکوین و تحول روحی و حالت های درونی شخصیت های داستان میرود. در واقع شالوده ی داستان های همینگوی بر روانکاوی استوار است، اما نویسنده کوشیده است این روانکاوی از بیخ و بن پنهان بماند و این خصوصیت در مفهوم ضمنی داستان ها نهفته است و تنها در سبک و شکل و ترکیب ساختمانی داستان ها بیان میشود.
جی دی سالینجر ( -1919):
داستان های کوتاه سالینجر نویسنده آمریکایی از تازگی و ویژگی بارز و بی نظیری برخوردار است. اهمیت و خاصیت این داستان ها در آنچه که شرح داده میشود نیست، محتوای واقعی آنها بدون شک در حرف ها، مطالبی است که ناگفته میماند یا در ارتباط خاصی است که با ظرافتی بی نظیر بین آنچه که در ورای خوانده شده ها، بین خطوط چاپی، حدس میزنیم، برقرار میشود. سالینجر به خود زحمت نمیدهد که درباره امور شرح و بسط بدهد و صحنه سازی کند. شخصیت های داستان ناگهان به صحنه می آیند، حرف میزنند و همین حرف زدن وجود و چهره آنها را محسوس میکند و میزان شعور یا عاطفه و مختصات اجتماعی خاص آنها را نمایان میسازد. تقریبا همه چیز در گفتگوهاست.

۲ نظر:

روناک گفت...

سلام
خسته نباشید. واقعا از خوندن این مطلب لذت بردم.
موفق و پیروز باشید.

یوگی بدون کورو گفت...

سلام...
ممنون روناک عزیز... امیدوارم تو هم موفق باشی ...