۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

با شما

این اشعار را دلم نیامد با شما شریک نشوم. از عزیز نسین است. نویسنده و شعار ترک. هموطن ناظم حکمت...

شاد بمان دنیای زیبای من!

در این دنیا

هیچ کس به من نگفت: بفرما

که به جایی داخل شوم

من اما

تمام درها را با لگد باز کردم

سینه سپر کرده

موانع را از میان برداشتم

آن وقت بود

که خیلی با احتیاط

از من خواستند

که داخل شوم.

تا می توانستم

وظیفه ام را به خوبی انجام دادم

در حالی که سکسکه می کردم

خندیدم.

و بعد به همان اندازه

که کسی خسته نمی شود

خسته شدم.

بگذارید درها همین طور باز بمانند

بعد از این

دیگران به داخل می آیند

حالا می روم استراحت کنم

شاد بمان دنیای زیبای من!.




در نزدیکی مرگ

به خواب، نه

به رویاهایم می روم!

آن جا

هرچقدر که دلم بخواهد

زندگی خواهم کرد

وقتی بیدار بودم

هرگز زندگی نکردم.

رویاهایی قشنگ و تازه.

فریب خوردن

با دوست داشتن و

دوست داشته شدن

این همه سال

نتوانسته بودم به عشق تکیه کنم.

به سمت مرگ ، نه

به سمت ابدیت می روم!

آن جا هر چقدر که دلم بخواهد

استراحت خواهم کرد

وقتی زنده بودم

هرگز استراحت نکردم.

باز قلمم در دستم خواهد بود

و کاغذها در برابرم

در خواب آخر، سرم خم خواهد شد

سری که

آن را در زندگی خم نکردم.

۱ نظر:

chista گفت...

iمرسي از اين‌كه زيبايي ها را به اشتراك مي گذاري و دريچه‌هاي جديدي را مي‌گشايي. هيچ‌فكر نمي‌كردم كه عزيز نسين شعر هم مي‌گويد تا آنروز كه كتاب‌ كوچك اشعارش را در خانه تان ديدم. در بعضي‌ها همان طنز ظريف ِ نوشته‌هاي‌اش آشكار بود و بسيار صميمانه و دوست داشتني. مرسي و موفق باشي